چهاردهمین ماهگرد رستا
رستا خانوم خوشگل مامان و بابا چهارده ماهگیت مبارک عزیزکم امروز آخرین روز ماه 14 هست و اول از حس مادریم برات بگم . وقتی صبح توی بغلم، لای پتو، داشتیم می بردیمت پیش مامانی رویا، نگاهت میکردم، دستای کوچولوتو توی دستم گرفتم و یک دنیا لذت بردم 1 سال و 2 ماه گذشته و رستا خانوم ، خانومی شده واسه خودش. یک شخصیت مستقل که حرف میزنه و خواسته هاشو میگه و تصمیم میگیره چیکار کنه این خانوم کوچولو ، به لحاظ مهارتهای فیزیکی ، در مرحله دویدنه تقریبا همه این ماه رو به تمرین دویدن گذرونده !!! با سرعت!! مثلا وقتی خاله زینب میره توی اتاقش، رستا خانوم هم صفر تا صدش میشه 4 ثانیه...